قصه عشق

ساخت وبلاگ

ولی واقعا من همیشه اینجوری بودم 
که وقتی یکی ناراحتم میکرد 
به جای تلافی کردن یا گله کردن، 
خودمو براش کمرنگ‌تر میکردم.
یعنی چی؟
یعنی اینکه هر بار می‌شکستم 
درصد کمتری از من درگیرِ اون آدم میشد. 
مثلا بعضیا دیگه اصلا منو ندارن 
ولی خودشون نمیدونن...

قصه عشق...
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 0:31

یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم، اوایل بهش میرسیدم، قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد... منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبودبه خیال اینکه خیلی قویه و قصه عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 15 فروردين 1400 ساعت: 8:21

اصلا به این فکر نکن که دیگران برای تو چه فکری می کنندحتی برایت مهم نباشد چطور و چگونه قضاوت می شوی ،کاری که دوست داری و می دانی درست است را بکن و مسیرِ خودت را برو ،بگذار دیگران هم یاد بگیرند به جای ا قصه عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 76 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:18

پیرمرد نشست كنار سفره و گفت: آخه زن یه حرف رو چند بار باید بهت زد كه حالیت بشه! مگه هزار بار بهت نگفتم من ماكارونی دوست ندارم؟باید مثل دفعه قبلی بشقاب رو پرت كنم گوشه ی اتاق تا شیر فهم بشی؟ دفعه های ق قصه عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 57 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 3:18

بعد از گذشت نزدیک نه سال امروز نشناختمش شاید جدایی نزدیک باشد شاید هوا و هوس برداشتش نه اینجوری نبود اینجوری کردنش شاید من اشتباه میکنم ولی اشتباه نیست نه سال کنارش بودم باید یاد بگیرم  یاد بگیرم محکم قصه عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 16 خرداد 1398 ساعت: 15:50

من در عشقهمانند پیرمردی هستمکه به آلزایمر دچار است! عشق من..دستم را که رها کنیحواست که از من پرت شودگم می‌شوم، محو می‌شوم و بعد از آن، توهیچ‌جا و هیچ‌جا و هیچ‌جااز من اثری نخواهی یافت.. قصه عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 22:22

شیفتگی آن است که
چشمان زنی را دوست بدارید
بی آنکه رنگ آن را به یاد آورید!

قصه عشق...
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 22:22

س

سر بر شانه‌ی خدا بگذار 
تا قصه‌ی عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی
و نه از بهشت به رقص درآیی

قصه‌ی عشق، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!‌

قصه عشق...
ما را در سایت قصه عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sukutt بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 22:22